جدول جو
جدول جو

معنی مزد دادن - جستجوی لغت در جدول جو

مزد دادن
پاداش دادن، اجرت دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزه دادن
تصویر مزه دادن
کنایه از خوشایند بودن، مزه داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مژده دادن
تصویر مژده دادن
خبر خوش دادن، بشارت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
چیزی را نزدیک دود یا میان دود قرار دادن برای خشکانیدن آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از داد دادن
تصویر داد دادن
به داد کسی رسیدن و حکم به عدل و داد کردن، کنایه از چنان که سزاوار است رفتار کردن، کنایه از چنان که شاید و باید کاری انجام دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاد دادن
تصویر یاد دادن
آموختن کاری به کسی، تعلیم دادن، یادآوری کردن
فرهنگ فارسی عمید
(شُ گُ تَ)
خوش طعم بودن. خوش مزه بودن. طعم خوش داشتن.
- امثال:
خیزی هر کس به دهان خوش مزه می دهد
لغت نامه دهخدا
تصویری از ملک دادن
تصویر ملک دادن
بتملک دادن بعنوان ملک بخشیدن: (متوکل وی را در بغداد پنج دیه ملک داد) (قابوسنامه. نف. 21)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاد دادن
تصویر یاد دادن
آموزاندن
فرهنگ لغت هوشیار
چون کسی عاشق زنی شود و بوصال او نرسد مو را در کاغذی پیچیده داخل صندوق (قوطی) گذارد و پیش معشوقه فرستد و غرض از آن اعلام ضعف و ضعیفی خود در محنت هجر است. اگر معشوقه هم مشتاق او باشد او نیز در جواب مو فرستد} وصف زلفش کی دل صد چاک را رو میدهد شانه با این ربط مو میگیرد و مو میدهد) (مخلص کاشی. بها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهل دادن
تصویر مهل دادن
زمان و مهلت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مژده دادن
تصویر مژده دادن
بشارت دادن خبر خوش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سند دادن
تصویر سند دادن
دلیل دادن، خط دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پند دادن
تصویر پند دادن
نصیحت کردن، وعظ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد دادن
تصویر داد دادن
داد کردن، عدل، انصاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رصد دادن
تصویر رصد دادن
آشنا به علم ستاره شناسی، منجم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
تدخین، ادخان، بر دود نگاهداشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
در معرض باد گذاشتن: پس از کوبیدن خرمن را باد میدهند، نیست و نابود کردن از دست دادن تلف کردن از کف دادن امری یا چیزی را بدون اخذ نتیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزه دادن
تصویر مزه دادن
خوش مزه بودن غذا
فرهنگ لغت هوشیار
یاری دادن یاری کردن کمک کردن: طالع اگر مدد دهد دامنش آورم بکف گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف، (حافظ)، قوای نظامی کمکی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد دادن
تصویر داد دادن
((دَ))
اجرای عدالت کردن، قطع نزاع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاد دادن
تصویر یاد دادن
((دَ))
آموختن، آموزاندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارد دادن
تصویر ارد دادن
((اُ. دَ))
دستور دادن، امر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باد دادن
تصویر باد دادن
((دَ))
از دست دادن، از دست رفتن، در معرض باد گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
طعم داشتن، خوش طعم بودن، لذت بخش بودن، لذت دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
Fumigation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
Fertilize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
fertilizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
дезинфекция дымом
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
Begasung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
düngen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
nawozić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
фумігація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کود دادن
تصویر کود دادن
удобрять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دود دادن
تصویر دود دادن
fumigacja
دیکشنری فارسی به لهستانی